آرادآراد، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

فینگیلی ما

یه نکته مهم واسه ما مامان باباهای گل

اطفال مادامي كه اين اطفال در كنارت هستند تا مي تواني دوستشان بدار خود را فراموش كن و به ايشان خدمت نما، شفقت فراوان خود را از آنان دريغ مدار، مادامي كه اين موهبت با توست، قدرش را بدان و نگذار هيچ يك از رفتار كودكانه آنها بدون قدرداني بماند. اين شادماني كه اكنون در دسترس توست، مدت زيادي نخواهد ماند، اين دستان نرم كوچكي كه در دست تو آشيانه دارند، در حالي كه در آفتاب قدم مي‌زني هميشه با تو نخواهد بود. همينگونه اين پاهاي كوچكي كه در كنارت مي‌دوند و يا صداهاي مشتاقي كه بدون وقفه و با هيجان هزاران سوال از تو مي‌كنند، تا ابد نيستند. اين صورت‌هاي قابل اعتماد كه به طرف تو توجه مي‌كنند، يا بازوان كوچكي كه بر گردن تو حلقه ...
25 آذر 1391

16 مهر روز فرشته های روی زمین

عزیزک امروز روز تو و دوستای گلت هست.یعنی روز جهانی کودک.با هم دیگه رفتیم جشن کودک اونجا نقاشی کشیدی بازی کردی عکس گرفتی و آهنگهای شاد گوش میدادی و می رقصیدی. کلی بهت خوش گذشت.دو تا خرگوش و گرگ هم اونجا بودند هر چی ازت خواستم بری باهاشون عکس بگیری می گفتی می ترسیم:) دیگه به عنوان هدیه این روز برایت یه اسباب بازی با یک کتاب خریدم. امروز بابابزرگ هم رفته بود بیمارستان.آخه قلبش بالن زده تا رگ قلبش که گرفته بود باز بشه.خدارو شکر خوبه فردا هم مرخصش می کنند. مامان گلی خیلی چیزای دیگه هست که بهت بگم ولی اینقدر خوابم میاد که می گذارم برای یه موقع دیگه روزت مبارک آراد من.دوستت داررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررم ...
17 مهر 1391

چطور فرزندمان را مسئولیت پذیر سازیم؟

  چطور فرزندمان را مسئولیت پذیر سازیم؟ تقریبا همه پدرها و مادر‌ها‌، امیدوارند که فرزندانشان افرادی خوب برای جامعه باشند و البته سعادتمند‌. بر اساس تحقیقات، بسیاری از والدین را عقیده بر این است که: « احساس خوب شخص را به سمت کار خوب هدایت می‌کند‌» با این حال در هدایت انسان‌ها به سمت حس مسئولیت پذیری، عزت نفس نمی‌تواند منجر به وظیفه‌شناسی نسبت به دیگران شود. در این مقاله به 10 نکته ضروری برای تغییر وضع افراد پرداخته شده است تا والدین را به سمت پرورش فرزندانی مسئولیت پذیر و آشنا به رموز اجتماعی سوق دهد. این مقاله توسط ریچارد ویزبورد (Richard Weissbourd) فارق‌التحصیل از هاروارد ...
13 مهر 1391

خبرای خوب واسه مامانی

عزیزکم دوست مامانی خاله سمانه قرار واسمون نی نی بیاره.خاله صبا هم همین طور اونم نی نی داره تازه امروز هم با یه خانمی دوست شدیم که اونم قراره نی نی بیاره.قراره این مامانها هم مثل ما با مامانی دوستای تو که از موقعی که شما توی شکم بودین با هم دوره داشتیم با هم دیگه باشند واسه نی نی هاشون خرید کنند.کتاب بخوانند بیرون بروند یا....  تا بعد هم که نی نی ها دنیا اومدن بچه هاشون مثل تو با دوستات با هم باشند. این تجربه خیلی خوبی بود امیدوارم همه اونهایی که قرار نی نی دار بشوند به این فکر باشند چون هم واسه خودشون خوبه هم واسه نی نی هاشون شما فرشته های کوچولو که از طرف خدا هستین از همون اول باعث محبت و دوستی می شوید.    &...
13 مهر 1391

روزهای شیرین و به یاد ماندنی من با تو

عزیزک مامان تو الان تقریبا ٢٠ ماهه هستی یعنی ٤ماه دیگه ٢سالت میشه.تقریبا کلمه هارو میگی وای دیشب موقع خواب بهت گفتم دوستت دارم تو هم برگشتی با یه حالت خوشمزه ای به من گفتی دوستت دارم مثل آدم کوکی حرف می زنی.اون موقع تو نمی دونی که چقدر دلم از خوشحالی قیری ویری رفت:) ١١ مهر تولد بابا بزرگ بود تا ازت سئوال میگنم تولد کی بود میگی بابا بزرگ.از همون شب این کلمه رو یاد گرفتی. فعلهارو تقریبا میگی مثلا بخوابیم نخوابیم بکشیم بریم میخوام یا......... میای موهای بابایی رو می کشی می گی مو بکشییییم یا آب می خواااااااااام:) دیگه به دایی می گی دایی نعیم یا میگیم اسم عمه چیه میگی احتلام یا عمو میگی نعمت ولی هنوز به شقایق همون دادا رو می گی. عاشق ...
13 مهر 1391

18 ماهگی تو گلوله عشق

عزیزکم چند روزی که تو ا سال و نیمت شده میخواهم از حالتات و کارهایت برایت بنویسم: ١- تا بهت میگیم گرد مثل چی میگی هندووووووونه ٢- همش میخوای کلید ماشین را برداری و دزدگیرش را بزنی بازش کنی ٣-روزی ١٠٠٠ بار میگی بابا بابا مامان مامان دادا دادا ٤-بلند صدای شقایق میزنی میگی دادااااااااااااااا ٥-به سوسک می گی اووووو  و هی میگی بککش ٦-خال که روی بدنمون میبینی هی می زنی میگی اووووووو بکش ٧-یه کاری که خطرناکه یا دوست نداریم صدایمان می زنی که نگاهت بکنیم بعدش انجام میدی ٨-با تلفن با دوستت آیرا حرف میزنی و بهش می گی آیرا ٩-عاشق حمام و آب بازی هستی البته غیر از شستن سر ١٠- عاشق بیرون رفتنی و همش میگی بریم دردر ١١-مهارت نه گفتن...
3 مرداد 1391

تخم مرغ ها

عزیزک مامان حتما می خواستم این اتفاق را برایت بنویسم امشب از خانه مامان بزرگ که می امدیم رفتیم تخم مرغ خریدیم که برای صبحانه تو و شقایق گلی درست کنم که یه دفعه از توی آشبزخانه صدای کشیدن چیزی را شنیدم وای متوجه شدم ولی با سرعت نور هم که خودم را بهت رسوندم بازم نشد شانه تخم مرغ را کشیدی و همش ریخت کف زمین حالا هم یه بوی بدی توی کل خانه هست که می خوایم خفه بشیم اینم از شیرین کاری امروز تو فینگیلی راستی تو ٢٢ روزه که ١سال و نیمت شده از کارهایت حتما واست می نویسم با همه این شیطنتات بازم عاشقتم.بووووووووووووووووووووووووووووووووس
3 مرداد 1391

خاطرات نوزادی تو گلی مامان

:)عزیزک مامانی وقتی که تازه به اطرافت توجه می کردی حدود ٢ ماهگی یه عروسک داشتی شکل گاوه تا اون رو میدیدی بهش میخندیدی و شروع میکردی آقون و آقا گفتن خیلی دیدن اون صحنه جالب بود. الان هم که هر حیوانی که می بینی هیجان زده می شی و واسش بوس میفرستی حتی واسه سوسک:) تا بهت میگیم عشق من کیه به خودت اشاره میکنی و میگی من واقعا که عشق همه مایییییییییییییییییییییییییییی
2 تير 1391

2تیر روز به یاد ماندنی

عزیزکم امشب سالگرد ازدواج من وبابایی هست. تولد مامان بزرگ ثریا هم بوده. من و بابایی با هم رفتیم cafi shap تو گلی با شقایق هم با مامان بزرگ بودید خیلی خیلی خوب بود جاتون خالی از اینکه ٢٠ سال از زندگیم گذشته و ٢تا گلوله عشق مثل شما دارم خیلی خیلی خوشحالم از بابایی هم واقعا راضیم.خدا واسمون نگهش داره ایشالله همه خانواده ها در کنار هم روزهایی از شادی و موفقیت داشته باشند واسه خانواده خودمون و بقیه خانواده ها بهترین هارو آرزو میکنم.  
2 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فینگیلی ما می باشد